سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منم...دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور...

در خیبر و بدر،خونِ دل خورد علی

حتی شب قدر،خونِ دل خورد علی

او زخم نهان داشت،دهان باز نکرد

ای وای،چقدر خونِ دل خورد علی

               (محمدحسین ملکیان)


 

*(این دو شعر،از کارای خیلی قدیمیمن؛دوست دارم مقبول باشن؛هم برای شما،هم برای صاحبش،همیشگی ترین مرد عالم):

 

اذان صبح تو دارد نوید بد امروز

نرو به مسجد مطرود و مرتد امروز!

به در بگو که علی را به کوچه نگذارد

که این نماز به پایان نمی رسد امروز

سحر اجازه نداده فلق طلوع کند

و دل ز حجم حضورت نمی کَنَد امروز

نگاه کن که چه بی رحم کوچه می گذرد

و پای ثانیه ها را که می دود امروز

تمام مردم کوفه ابن ملجمی اند

کسی ز یاری او دم نمی زند امروز

به ذولفقار بگو شرمسار گریه کند

که دستگیر امیرش نمی شود امروز...

*************************************

همان بهتر که از گرسنگی بمیریم

همان بهتر

که کاسه ی پشت درِمان خالی بماند

حیف که دیگر آینه مثل او را نشان نمی دهد

همان رهاصفتی

که حتی زمین قدم هایش را احساس نمی کرد

حتی ماه سایه اش را نمی دید...

اما امروز

همان کوچه ها

دارند از قدم های ریاکارانه نیش می خورند

صدای قدم هاشان که هیچ

حتی سایه هاشان هم گوشخراش است!

اکرام و ایتامشان

تنها

مُهر حقارتی ست

که روی پیشانی کیسه تهی ها می زنند

با حجم سیاهشان پرواز می کنند

مثل کلاغ ها که ادای پرنده بودن را در می آورند

مثل کلاغ ها

فقط جار زدن بلدند...

نه...

دیگر این یتیم نوازی ها

بوی علی نمی دهد

همان بهتر

که از گرسنگی بمیریم...!


نوشته شده در یکشنبه 92/5/6ساعت 3:44 صبح توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |


Design By : Pichak