سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منم...دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور...

...به روزم

با یه غزل...

منتظر نقدهاتون هستم


خنده از این به بعد یعنی درد، شکل هنجارها عوض شده است!


جای گریه به رقص افتادیم... رسم بیزارها عوض شده است!


...چیزی از درد نان نمی فهمند،"پوست و استخوان"...نمی فهمند


"روحمان" را گرفته اند به چنگ...طعمه ی هارها عوض شده است!


سکه سکه درون خمره یشان...تکه هامان غذای سفره یشان...


...خونمان را به شیشه ها کردند...خمر خمّارها عوض شده است!


چنبره دور مغزمان زده اند...گند به شعر نغزمان زده اند


این ربات سفیه! شاعر بود...پای اجبارها عوض شده است!


"پشت صحنه" و لال؟...جرمی نیست، "توی صحنه" و لال؟...فاجعه است


ترکه هی می خوریم و...می خندیم...! نوع اقرارها عوض شده است!


خنده یعنی که آبروداری...نکند خر شوی و برداری_


پرده از افتضاح مسئله که... صورتش بارها عوض شده است!


*(همه ی حرف های توی دلم،فقط این ها که با تو گفتم نیست


آه...چندین هزار جمله ی من)...سر اخطارها عوض شده است...!


 

*(تضمینی از سید مهدی نقبایی:

همه ی حرف های توی دلم فقط این ها که با تو گفتم نیست/گاه چندین هزار جمله هنوز همه ی حرف های آدم نیست...)


نوشته شده در شنبه 93/3/3ساعت 12:0 صبح توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |


Design By : Pichak