سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منم...دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور...

همش از پایه ویرون شد

اگر هم کاخ و کوخی بود

از عشقم هر چی که گفتم

ولش کن...هیچی...شوخی بود!

 

دوییدم تا تو اما حیف

نه که درمون،شدی دردم

می خوام که با همین پاها

همه راها رو برگردم

 

می خواستی سایبون باشی

شدی سقف رو بن بستام

چه بارونی؟ببین...حالا

خدا پوسیده تو دستام

 

تموم من همین ذره ست

که اونم پس ندی،مُردم

تموم صفحه دست تو

اگه مات ام بشم،بُردم!

 

دلم محتاج احساسه

ولی بی عشق می مونم

کَرَم کردی وِلم کردی!

ازت یک عمر ممنونم

 

ببین حق محبت رو

برای (هم) ادا کردم

دعا کردم که برگردی*

دعا کردم که برگردم*

 

تو حق داری خودت باشی

با خوبی های من بد شو

می خوای زخمم کنی،بشکن!

می خوای مَردَم کنی،رد شو

 

برام هم برّه، هم گرگی

دارم هذیون می گم،پرتم

بمون هم بازی خوبم!

برو،همدرد نامردَم!

 

پاهم لنگ تویه،اما 

بذار ثابت کنم مَردَم

می خوام که با همین پاها

همه راها رو برگردم

 

*(منظور برگشتن به خودِ)



نوشته شده در شنبه 92/2/21ساعت 2:13 صبح توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |

رفتم که غصه دار خودم باشم،من را چه به تحمل ویرانی؟

پاهای لنگ مانده جه کار دارند با شیب تند و جاده ی طولانی؟!

با تو که نیستم ولی اجبارت،زنجیروار دور من پیچیده

زندان دلبخواه خودم هستی،من هم درست شکل یک زندانی

قرعه بکش،شکست مرا بردار؛ مرگ مرا به دست خودت بردار

یک مرگ شاعرانه،سری بر دار! بین هزار مرگ خشک و آنی

قلبم به داغ حسرت هر روزت،پشتم به مشت و مال غمت گرم است

دلچسب تر ازین چه بخواهم من در این هوای سرد زمستانی؟!

شیر و خطم همیشه به نفع توست،سرگیجه اش همیشه برای من

انصاف نیست گرم هوی این قدر من را شبیه سکه بچرخانی

از من (بریده ای) و حواست نیست؛دیگر چه دیده ای که حواست نیست؟

محو کدام (یوسف) بازاری؟بی رحم سرکش!(چاقو)ی زنجانی!!

لبخند می زنی کمکم باشی،در بار حسرتی که به دوشم هست

لبخند اضافه می کند بارم را...لبخند می زنی و... نمی دانی...




نوشته شده در پنج شنبه 92/2/19ساعت 1:0 صبح توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |


Design By : Pichak