سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منم...دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور...

بیهوده توی انزوایش غرق است؛می خواهد از زمانه جدا باشد

چون دره ای که پشت کوه افتاده،مثل سکوت بعد صدا باشد

دستش گره به میله ی دنیا و پای مصمم اش لبه ی مرگ است

اما دلش معطل و خوش باور،می خواهد از دو جبهه سوا باشد

نم داده سقف طالع او از بغض،در حال لرزش است ستون هایش

اما هنوز خام امیدی تلخ:شاید عشق حل معما باشد

آب از سرش گذشته این فواره، دیگر از ارتفاع نمی ترسد

سر به هوای مرگ،سربه زیر عمر،خود هم معطل است کجا باشد

(فردا اگر ز راه نمی آمد...) امروز باز زمزمه اش این است

شاید که شعرهای فروغ آخر،بر روی دردهاش دوا باشد

در می زنند؛کیست؟...نمی دانم...!دل پابرهنه تا دم در رفته

این آخرین صداست که می آید؛ ای کاش پشت در خدا باشد


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/8ساعت 1:0 صبح توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |


Design By : Pichak