* این یکی از ترانه های قدیمیمه و تا حدودی مشکل دار؛ اما چون خیلی دوستش دارم و یه جورایی برام تجدید خاطره است،میخوام لطف کنید و تحملش کنید.ممنونم... به جون تو پاهام سسته دیگه بی درمون دردام ولی می خندی و بازم فقط رد می شی از حرفام تو این روزای آخر که چشام هی مرگ و می بینه واسه قلبم که مفلوکه ترحم حتی شیرینه همه می گن وجودم تا همیشه دردسر داره همه می گن...ولی ناگفته های تو اثر داره به جون تو که من...ول کن تو تو درد خودت گیری هزار باارم بگم واست بازم می خندی و می ری منم اون برگ خشکی که درختت داده دست باد تا دیدی پام لب مرگه قشنگیم از چشت افتاد خدا می چینَدَم اما هنوز رو شاخه و کالم کتاب عمرم و می بنده توی بیست و یک سالم یه دی ماهی که تو گوشش تو تابستون قول دادی حالا محتاج گرماتم رفیق داغ مردادی تو می گی عاشقی اما دلت رو زیر لب داری نمی دونی چقد عشق و به قلب من طلب داری واسه خوشبختی محضت همه جوره دعا کردم فقط یک بار شرکت کن تو جمع ناخوش دردم... به جونت هر چی که گفتم همش عین حقیقت بود به تاریکی من فکر کن اگه یک لحظه فرصت بود
Design By : Pichak |