منم...دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور...
بی خبر ازفصول می بارم، آسمانم که بی اراده شده ست
بی اراده ولی خدارا شکر ،که به من حق بغض داده شده ست!
نمدی کهنه ،رنگ رو رفته،شدم از بند درد آویزان،
هی مرا مشت می زند دنیا،بردن من چقدر ساده شده ست
اتوبوسی شدم که می گردد،ناامیدانه راه بختش را
که امید من از همان آغاز،اولین ایستگاه پیاده شده ست
بخت یک زخم می زند،تو دوتا! بازهم غیرت و وفای دلم
که به زیر هجوم ماتم ها،آسفالت مدام جاده شده ست
بیخودی پاک می کنم باتو رد چرکین غصه هایم را
عشق تو دستمال کاغذی چندصدبار استفاده شده ست!
اگرم صد هزار خورشیدی،یا که چندین وچند تابستان...
بی خبر از فصول می بارم،آسمانم که بی اراده شده ست
نوشته شده در جمعه 92/1/16ساعت
5:0 عصر توسط مریم سیدی زاده نظرات ( ) |
Design By : Pichak |