به روزم با یه چهارپاره ی جدید پیشکش به مردترین بانوی زندگیم مادرم: کوه آتشفشان خاموشی می گدازی و باز می خندی زندگی بر تو جنگ تحمیلی ست باز، بی اعتراض، می خندی نگران تمام دنیایی در تو یک چاه نفت می سوزد چرخ خیاطی مدام دلت با نخ زرد، غصه می دوزد شرعِ چکش صفت خَمت کرده زر نایاب می شوی از درد چادر مردی تو روی سر است بین یک مشت نرصفت،نامرد! شورشِ در سکوت سنگ شده ناله ات را زمانه از بر کرد مثل ایرانِ زخمی از تاریخ خستگی در تو خستگی در کرد زخمِ توی نمک کباب شده مشتِ بی اعتراض...مادر من تاولِ در حجاب پیچیده صبرِ در احتزاز...مادر من تو زمینی که توی قلب خودش جمعیت در تراکم و...تنهاست چین و خط های روی صورت تو مرزهای مجسم دنیاست کوه آتشفشان خاموشی می گدازی و باز... می خندی زندگی بر تو جنگ تحمیلی ست باز... بی اعتراض... می خندی...
Design By : Pichak |