از سر کوی تو با دیده ی تر خواهم رفت چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت... برای هوس،بی هوا،یک نفس تو تا آخرش سر کشیدی من و به کامت یه فنجون خالی شدم تو مستی شکستی،ندیدی من و می خواستم خدا شم،گناهت شدم گذاشتی من و روبروی خودم دو تا دستی که واسه من پوچ بود خودم بودم و آبروی خودم فضای درندشت شهر دلم همش از تو پر شد،ولی کینه شد تا گوشا رو پر کردی از راز من همه شهر پشت من آیینه شد همه دردام و تو خودم ریختم شدم کیسه ی بوکس بازی تو سرازیر شد رو خودم مشت هام واسه بردن و سرفرازی تو توهم چقد خوبه وقتی که تو همون طعم تلخ حقیقت شدی تنفر ازت دارم و گرمتم برام مثل سیگار عادت شدی! سیاه و سپیدی،حق و ناحقی هوای دلم گرگ و میش توئه شدی نوشدارو؟!...ولی عقربم هنوز رو دلم جای نیش توئه ازت دلخور و راضیم دشمنم! باهات راضی و دلخورم دوستم!! همه خشک سالیت و خندیدم و... ولی هی چروکیده شد پوستم هوس تو قفس،هی هوس،هی هوس... کشیدی تا مرز پلیدی من و تو خوردی و فنجون خالی شدم... تو تا آخرش سرکشیدی من و...
Design By : Pichak |